اعجاز کلمه ایی قرآن

درس اندیشه اسلامی 2 دانشگاه امام علی

۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

۱۳
ارديبهشت

بریدگی میان رشته کوه‌ها

 

وَأَلْقى‏ فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ وَأَنْهاراً وَسُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (نحل/ 15)؛ «و در زمین کوه‏هاى ثابت و محکمى افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگیرد و نهرها ایجاد کرد و راه‌هایى تا هدایت شوید».

از نظر علمی ثابت شده است که کوه‏ها از ریشه به هم پیوسته‏اند و همچون زرهى کره زمین را در بر گرفته‏اند و این سبب مى‏شود که از لرزش‌هاى شدید زمین که بر اثر فشار گازهاى درونى هر لحظه ممکن است رخ دهد تا حد زیادى جلوگیرى شود. از این گذشته وضع خاص کوه‏ها مقاومت پوسته زمین را در مقابل جاذبه ماه (جزر و مد) زیاد مى‏کند و اثر آن را به حداقل مى‏رساند.

از سوى سوم از قدرت طوفان‌هاى شدید و حرکت دایمى بادها بر پوسته زمین مى‏کاهد؛ چرا که اگر کوه‏ها نبودند، سطح هموار زمین دایماً در معرض تندبادها قرار داشت و آرامشى متصور نبود و از آنجا که کوه‏ها یکى از مخازن اصلى آب‌ها (چه به صورت برف و یخ و چه به صورت آب‌هاى درونى) مى‏باشند بلافاصله بعد از آن، نعمت وجود نهرها را بیان کرده، مى‏گوید: «و براى شما نهرهایى قرار دادیم» وَأَنْهاراً و از آنجا که وجود کوه‏ها ممکن است این توهم را به وجود آورد که بخش‌هاى زمین را از یکدیگر جدا مى‏کند و راه‌ها را مى‏بندد، چنین اضافه مى‏کند: «و براى شما راه‌ها قرار داد تا هدایت شوید» وَسُبُلًا لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

منبع:http://qurantv.ir/
  • رسول عواطفی نژاد
۱۲
ارديبهشت

آماده شدن زمین برای زراعت به وسیله باران

فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا فَأَنبَتْنَا فِیهَا حَبًّا وَعِنَبًا وَقَضْبًا (عبس/ 24ـ 28)؛ «و انسان باید به غذایش نظر کند؛ که ما آب را با بارشى فرو ریختیم؛ سپس زمین را کاملاً شکافتیم؛ و در آن دانه (ها) رویاندیم؛ و (نیز) انگور و سبزى‏».

در آغاز، سطح زمین را قشر عظیمی از سنگ‌ها پوشانده بود. باران‌های سیلابی پی در پی فرو باریدند و سنگ‌ها را شکافتند. ذرات آن را جدا کردند و در قسمت‌های گود زمین گستردند و به این ترتیب تودة خاک قابل زراعت تشکیل شد و هم اکنون نیز سیلاب‌ها قسمتی از آنها را در خود حل کرده، به دریا می‏ریزند. اما خاک‌های جدیدی که به وسیله برف و باران مجدداً تشکیل می‌‏شود، جای آن را می‏گیرد وگرنه انسان گرفتار کمبود خاک زراعتی می‌‏شد. به این ترتیب آیه اشاره به یکی از معجزات علمی قرآن است که نشان می‏دهد اول باران‌ها فرو می‌‏بارند و سپس زمین‌ها شکافته می‌‏شوند و آماده زراعت می‌‏گردند. نه تنها در روزهای نخست این عمل صورت گرفته که امروز نیز ادامه دارد (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ‏26/ 148).

منبع:http://qurantv.ir/

  • رسول عواطفی نژاد
۱۱
ارديبهشت

قانون جاذبه

اللّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوی عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لأَجَلٍ مُّسَمًّى یُدَبِّرُ الأَمْرَ یُفَصِّلُ الآیَاتِ لَعَلَّکُم بِلِقَاء رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ (رعد/ 2)؛ «خدا کسى است که آسمان‏ها را، بدون ستون‏هایى که آنها را ببینید، برافراشت؛ سپس بر تخت (جهان‏دارى) تسلّط یافت؛ و خورشید و ماه را رام ساخت هر کدام تا سرآمد معیّنى روان‏اند. کارها را تدبیر مى‏کند؛ آیات (و نشانه‏هاى خود) را شرح مى‏دهد؛ تا شاید شما به ملاقات پروردگارتان یقین پیدا کنید».

این آیه با توجه به حدیثی که در تفسیر آن وارد شده است، پرده از روی یک حقیقت علمی برداشته که در زمان نزول آیات بر کسی آشکار نبود؛ چرا که در آن زمان گمان می‌کردند آسمان‌ها به صورت کراتی تو در تو همانند طبقات پیاز روی هم قرار دارند و چنین کراتی طبعاً هیچ کدام معلّق و بی‏ستون نیست، بلکه هر کدام بر دیگری تکیه دارد، ولی حدود هزار سال بعد از نزول این آیات، علم و دانش بشر به اینجا رسید که افلاک پوست پیازی، به کلی موهوم است و آنچه واقعیت دارد، این است که کرات آسمان هر کدام در مدار و جایگاه خود معلّق و ثابتند بی‏آنکه تکیه‌گاهی داشته باشند و تنها چیزی که آنها را در جای خود ثابت می‏دارد، تعادل قوة جاذبه و دافعه است که یکی با جرم این کرات ارتباط دارد و دیگری به حرکت آنها. این تعادل جاذبه و دافعه به صورت یک ستون نامریی، کرات آسمان را در جای خود نگه داشته است.

حدیثی که از امیر مؤمنان علی(ع )در این زمینه نقل شده، بسیار جالب است. طبق این حدیث امام فرمود: «هذه النجوم التی فی السماء مدائن مثل المدائن التی فی الارض مربوطة کل مدینة الی عمود من نور؛ این ستارگانی که در آسمانند، شهرهایی هستند همچون شهرهای روی زمین که هر شهری با شهر دیگر (هر ستاره‏ای با ستاره دیگر) با ستونـــی از نور مربوط است» (مجلسی، بحارالانوار، 55/ 91)

منبع:http://qurantv.ir/
  • رسول عواطفی نژاد
۱۰
ارديبهشت

اعجاز کلمه ای در آیات قرآن

کلمه "بحر" به معنی دریا به صورت صیغه مفرد آن در 32 آیه از قرآن آمده است . کلمه "بر" نیز به معنای خشکی به صورت صیغه مفرد آن در 12 آیه از قرآن آمده است. در یک مورد نیز کلمه "یبسا" که آن هم معنای خشکی می دهد آمده است که در مجموع در 13 آیه از قرآن کلمه خشکی وارد شده است.

بنابراین در 32 آیه قرآن کلمه دریا و در 13 آیه کلمه خشکی آمده است. مجمع آیاتی که در آنها کلمات دریا و خشکی آمده است (32+ 13) می شود 45 آیه.

حال اگر این اعداد را با نسبت ریاضی بیان کنیم ، نسبتهای زیربه دست می آید : نسبت کلمه دریا در آیات قرآن 71 = 32:45 و نسبت کلمه خشکی در آیات قرآن  29 = 13:45                                              

پس می توان گفت که نسبت کلمات دریا و خشکی در قرآن به ترتیب 71 درصد و 29 درصد است. یعنی در 71% از مجموع 45 آیه از کلمه دریا و در 29% از مجموع 45 آیه از کلمه خشکی استفاده شده است .

حال اگر به سایت سازمان فضانوردی آمریکا ( NASA) مراجعه کنیم و نسبت دریاها و خشکی های زمین را مشاهده کنیم؛ درمی یابیم که نسبت دریاهای زمین 71% و برای خشکیهای زمین 29% ثبت شده و این همان حقیقتی است که 14 قرن پیش قرآن کریم به آن اشاره کرده است.

http://www.alvadossadegh.com

  • رسول عواطفی نژاد
۰۷
ارديبهشت

«فَمَن یرِدِ اللّهُ أَن یهْدِیهُ یشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یرِدْ أَن یضِلَّهُ یجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیقًا حَرَجًا کأَنَّمَا یصَّعَّدُ فِی السَّمَاء کذَلِک یجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لاَیؤْمِنُونَ» (انعام/ 125)؛ «و هرکس را که خدا بخواهد راه نمایی اش کند، سینه اش را برای (پذیرش) اسلام می گشاید و هر کس را که بخواهد (به خاطر اعمالش) در گمراهی اش وا نهد، سینه اش را تنگِ تنگ می کند، گویا می خواهد در آسمان بالا برود؛ این گونه خدا پلیدی را بر کسانی که ایمان نمی آورند قرار می دهد».

امروزه ثابت شده که هوای اطراف کره زمین در نقاط مجاور این کره کاملاً فشرده و برای تنفس انسان آماده است، اما هر قدر به طرف بالا حرکت کنیم، هوا رقیق تر و میزان اکسیژن آن کمتر می شود به حدی که اگر چند کیلومتر از سطح زمین به طرف بالا (بدون ماسک اکسیژن) حرکت کنیم، تنفس کردن برای ما هر لحظه مشکل و مشکل تر می شود و اگر به پیشروی ادامه دهیم، تنگـــی نفس و کمبود اکسیژن سبب بیهوشی ما مـی گردد.

بیان این تشبیـه در آن روز که هنوز این واقعیت علمـی به ثبوت نرسیده بود، در حقیقت، از معجـزات علمی قـرآن به شمار می رود.

منبع:وب سایت حوزهhttps://hawzah.net
  • رسول عواطفی نژاد
۰۵
ارديبهشت


«ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَه عَلَقَه فَخَلَقْنَا الْعَلَقَه مُضْغَه فَخَلَقْنَا الْمُضْغَه عِظَامًا فَکسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا» (مومنون/ 14)؛ «سپس آب اندک سیال را به صورت [خون بسته ] آویزان آفریدیم؛ و [خون بسته ] آویزان را به صورت (چیزی شبیه) گوشت جویده شده آفریدیم؛ و گوشت جویده شده را به صورت استخوان هایی آفریدیم و بر استخوان ها گوشتی پوشاندیم».

تفسیر نمونه ذیل آیه چنین می نویسد. نویسنده «تفسیر فی ظلال» ذیل آیه مورد بحث در اینجا جمله عجیبی نقل می کند و آن اینکه جنین بعد از آنکه مرحله علقه و مضغه را پشت سر گذاشت، تمام سلول هایش تبدیل به سلول های استخوانی می شود و بعد از آن تدریجاً عضلات و گوشت روی آن را می پوشاند؛ بنا بر این، جمله «کَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا» یک معجزه علمی است که پرده از روی این مسأله که در آن روز برای هیچ کس روشن نبود، بر می دارد؛ زیرا قرآن نمی گوید: «ما مضغه» را به استخوان و گوشت تبدیل کردیم، بلکه می گوید: ما «مضغه» را به استخوان تبدیل کردیم و بر استخوان ها لباس گوشت پوشاندیم. این اشاره است به اینکه مضغه نخست به استخوان تبدیل می شود و بعد از آن، گوشت روی آن را می پوشاند.

منبع:وب سایت حوزهhttps://hawzah.net
  • رسول عواطفی نژاد
۰۳
ارديبهشت

«خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ» (علق/ 2)؛ «انسان را از خون بسته ی آویزان آفرید».


«علق» در اصل به معنی چسبیدن به چیزی است و لذا به خون بسته و هم چنین به زالو که برای مکیدن خون به بدن می چسبد، «علق» گفته اند. از آنجا که نطفه بعد از گذراندن دوران نخستین در عالم جنین، به شکل قطعه خون بسته چسبنده ای در می آید که در ظاهر بسیار کم ارزش است، قرآن مبدأ آفرینش انسان را همین موجود ناچیز می شمرد تا قدرت نمایی عظیم پروردگار روشن شود که از موجودی چنان بی ارزش، مخلوقی چنین پر ارزش آفریده است. بعضی نیز گفته اند: منظور از علق در اینجا گل آدم است که آن هم حالت چسبندگی داشت. بدیهی است خدایی که این مخلوق عجیب را از آن قطعه گل چسبنده به وجود آورد، شایسته هر گونه ستایش است. گاه علق را به معنی موجود صاحب علاقه دانسته اند که اشاره ای است به روح اجتماعی انسان و عُلقه انسان ها به همدیگر که در حقیقت، پایه اصلی تکامل بشر و پیشرفت تمدن ها را تشکیل می دهد.

بعضی نیز علق را اشاره به نطفه نر (اسپرم) می دانند که شباهت زیادی به زالو دارد. این موجود ذره بینی در آب نطفه شناور است و در رحم به سوی نطفه زن پیش می رود و به آن می چسبد و از ترکیب آن دو، نطفه کامل انسان به وجود می آید. درست است که در آن زمان این گونه مسائل هنوز شناخته نشده بود، ولی قرآن مجید از طریق اعجاز علمی پرده از روی آن برداشته است. از میان این تفسیرهای چهارگانه، تفسیر اول روشن تر به نظر می رسد؛ هر چند جمع میان چهار تفسیر نیز بی مانع است.

منبع:وب سایت حوزهhttps://hawzah.net
  • رسول عواطفی نژاد
۰۱
ارديبهشت


«وَأَوْحَی رَبُّک إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یعْرِشُونَ ثُمَّ کلِی مِن کلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکی سُبُلَ رَبِّک ذُلُلاً یخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِک لآیه لِّقَوْمٍ یتَفَکرُونَ» (نحل/ 68ـ69)؛ «و پروردگارت به زنبور عسل وحی (= الهام غریزی) نمود که «از بخشی از کوه ها و از درختان و از آنچه داربست می کنند، خانه هایی برگزین * سپس از همه محصولات بخور و راه های پروردگارت را فروتنانه بپیما.» از شکم هایشان نوشیدنی (= عسل) بیرون می آید که رنگ هایش متفاوت است [و] در آن برای مردم درمانی است؛ قطعاً، در آن [ها] نشانه ای است برای گروهی که تفکر می کنند».


در اینجا قرآن پیرامون نعمت های مختلف الهی و بیان اسرار آفرینش، از زنبورعسل (نحل) و سپس خود عسل سخن به میان می آورد، اما در شکل یک مأموریت الهی و الهام مرموز که نام وحی بر آن گذارده شده است.

کلمه «وحی» در اصل چنان که راغب در مفردات می گوید، به معنی اشاره سریع است، سپس به معنی القا کردن مخفیانه سخنی آمده است، ولی در قرآن مجید «وحی» در معانی مختلفی به کار رفته که همه به همان معنی اصلی بازگشت می کند. از آن جمله «وحی» به معنی الهام است؛ خواه الهام خود آگاه باشد (در مورد انسان ها) مانند: «وَأَوْحَینَا إِلَی أُمِّ مُوسَی أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیمِّ» (قصص/ 7) و خواه به صورت ناآگاه و الهام غریزی باشد؛ چنان که در مورد زنبور عسل در آیات فوق خواندیم؛ زیرا مسلم است وحی در اینجا همان فرمان غریزه و انگیزه های ناخودآگاهی است که خداوند در جانداران مختلف آفریده است. در اینجا این سؤال پیش می آید که غرایز و یا الهام غریزی منحصر به زنبوران عسل نیست و در همه حیوانات وجود دارد، چرا در اینجا تنها این تعبیر آمده است؟ با توجه به یک نکته پاسخ این سؤال روشن می شود و آن اینکه امروزه که زندگی زنبوران عسل دقیقاً از طرف دانشمندان مورد بررسی عمیق قرار گرفته، ثابت شده است که این حشره شگفت انگیز آن چنان تمدن و زندگی اجتماعی شگفت انگیزی دارد که از جهات زیادی بر تمدن انسان و زندگی اجتماعی او پیشی گرفته است. البته کمی از زندگی شگرفش در گذشته روشن بوده، ولی هرگز مثل امروز ابعاد مختلف آن، که هر یک از دیگری عجیب تر است، شناخته نشده بود. قرآن به طرز اعجازآمیزی با کلمه وحی به این موضوع اشاره کرده است تا این واقعیت را روشن سازد که زندگی زنبوران عسل را هرگز نباید با انعام و چهار پایان و مانند آنها مقایسه کرد و شاید همین انگیزه ای شود که به درون جهان اسرارآمیز این حشره عجیب گام بگذاریم و به عظمت و قدرت آفریدگارش آشنا شویم.

منبع:وب سایت حوزهhttps://hawzah.net
  • رسول عواطفی نژاد